هربار که میروی رسیده ای


lonly.girl

پشتش سنگین بودوجاده های دنیا طولانی.میدانست که همیشه جز اندکی ازبسیاررا نخواهد رفت.
اهسته اهسته میخیزد.دشوار و کند ودورها همیشه دور بود.
سنگ پشت تقدیرش را دوست نمیداشت و انرا چون اجباری بر دوش میکشید.
پرنده ای در اسمان پر زد سبک.و سنگ پشت رو به خدا کرد و گفت:این عدل نیست کاش پشتم را این همه سنگین نمیکردی.من هیچگاه نمی رسم.هیچگاه.و در لاک سنگی خود خزیدبه نیت ناامیدی.
خدا سنگ پشت را از روی زمین بلند کرد.زمین را نشانش داد.کره ای کوچک بود.
و گفت:نگاه کن ابتدا و انتهایی ندارد.هیچ کس نمیرسد چون رسیدنی در کار نیست.فقط رفتن است حتی اگر اندکی.و هر بار که میروی رسیده ای...
باور کن انچه بر دوش توست تنها لاکی سنگی نیست.تو پاره ای از هستی را بر دوش می کشی پاره ای از مرا.
خدا سنگ پشت را بر زمین گذاشت.دیگر نه بارش چندان سنگین بود نه راه ها چندان دور.
سنگ پشت به راه افتاد و گفت:رفتن حتی اگر اندکیءو پاره ای از او را با عشق بر دوش کشید.


نظرات شما عزیزان:

amir.hoosin
ساعت15:58---7 ارديبهشت 1391
سلام خوبی دارم نا امید میشم من فکر میکنم وبلاگم زشتی چون شما دیر دیر میاین برای همون ببخشید ؟

hossein
ساعت15:44---5 ارديبهشت 1391
سلام وبلاگ قشنگی داری،اگه وقت کردی به منم سر بزن و نظر بده.

محسن
ساعت19:30---3 ارديبهشت 1391
سلام خوبی چراکه نه من بااسم دفتر تنهایی لینک کن
من شما را باچه اسمی لینک کنم؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 19:6 توسط E.A| |


قالب وبلاگ : فقط بهاربيست



قالب پرشین بلاگ - پزشک متخصص - گویا آی تی - تک تمپ - سکوت | قالب بلاگ اسکای - گرافیک - وبلاگ